تقدیم به شبنم عشق
زمستان ها که زمین دلتنگ گندم ها می شود
نبود گندم ها خرمن خرمن بر دلش سنگینی می کند
و در تابستان هاست که زمین دلتنگ تک تک
قندیل های شفاف و ستودنیست
اواخر زمستان که می رسد
زمین همچون مجنون بند بند وجودش بهار را می طلبد
و من آن پاییزی ام که نرسیده
برگ هایم را ریخته ای
چه بی رحمانه !
چه بی صدا !
